بارها گفته شده که سینمای کمدی در ایران تبدیل به تکرار شده از سوی دیگر نقدهای منتقدان هم در مواجهه با این آثار تکرار مکررات است، اساسا منتقد وظیفه ای ندارد که درباره فیلم های شبه کمدی مبتذل نقد بنویسد چرا که قطعا نوشتن برای این آثار به ادبیات نقد آسیب می رساند چرا که هر اثر هنری قابلیتِ نقد را ندارد ، زمانی که فیلمساز از ارزش های هنری اش عبور می کند و به سمت خزعبل سازی حرکت می کند چرا باید منتقد وقت بگذارد تا درباره اثر او بنویسد؟ اما نگارنده معتقد است ننوشتن برای چنین آثاری موجب گستردگی ابتذالِ بیشتر در سینمای کمدی می شود، اما منتقد می تواند از طریق نوشتنِ نقد پیامش را به فیلمساز و مخاطب گوشزد کند، این یادداشت قصد دارد بگوید که چه اتفاقی افتاده فرزاد موتمن که شب های روشن یا خداحافظی طولانی را در کارنامه اش دارد چگونه توانسته فیلم چشم و گوش بسته را بسازد؟ اگر هدف تجربه گرایی و محک زدن باشد که موتمن یک بار پوپک و مش ماشاالله را ساخت که نه مخاطب با او ارتباط برقرار کرد و نه خودِ او توانست در تغییرِ ژانر موفق باشد، اساسا نمی شود باور کرد فیلمسازی مثل موتمن که مسلط به محتوا و فرم است چرا باید دانستگی اش را خرج فیلمی کند که فاقد ارزشِ سینمایی ست ، چشم و گوش بسته با اینکه می خواهد یک اثر کمدی فانتزی باشد اما گرایشاتِ ابتذال گونه اش کاملا مشهود است فیلمسازِ متفکر نتوانسته یک اثر کمدی خلق کند به همین دلیل سروشکلِ این فیلم به طنزهای منسوخ شده تلویزیونی شباهت پیدا کرده حتی در دهه هشتاد هم فیلم های شانه تخم مرغی به این اندازه سطحی نبودند، قرار دادن دو تیپ در موقعیت های مختلف که یکی نمی شنود و دیگری نابیناست به هیج وجه کمدی نیست یا بهتر است بگوییم فیلمساز نتوانسته از این موقعیت ها کمدی خلق کند ،همانطور که اشاره شد این موقعیت ها بیشتر طنز خفیف نامیده می شوند که در خوشبینانه ترین حالت شاید دو سه تا بچه این موقعیت ها را ببینند و بخندند فیلمساز سطحی ترین رویکرد را در مواجهه با این دو تیپ تدارک دیده است استفاده از این موقعیت ها قطعا از سینمای غرب می آید البته در شکلی الکن و بی منطق!
این شکل از داستان گویی که دو کاراکترِ مستقل در مسیر قصه تبدیل به پارتنر می شوند و وارد یک جریان یا موقعیت ناخواسته یا بی ربط می شوند که برای ادعای بی گناهی شان با تبهکاران روبرو می شوند کاملا یک قصه تکراری ست اما موتمن در این راستا سعی نکرده که مسیر قصه گویی اش را از کلیشه نجات بدهد چرا که موقعیت های پیش آمده به شدت منسوخ شده است از طرفی دیگر موتمن برای ایجاد قصه اش تنها به دو پارتنرش اکتفا کرده که آنها هم به دلیل ضعف در شخصیت پردازی نتوانستند جذابیتی برای مخاطب داشته باشند گیر افتادن آن ها در یک موقعیت اشتباهی و دیالوگ گفتن های بی اساس نمی تواند به فیلم کمکی کند، بیشتر این دیالوگ ها سخیف و مبتذل اند و کاربردی برای فیلم ندارند انگار این دیالوگ ها به شکل بداهه گفته شده، فیلمسازی مثل موتمن که سعی دارد در آثارش به فیلمنامه استاندارد و دیالوگ اهمیت بدهد این بار در این فیلم دیالوگ هایی رد و بدل می شود که انگار فیلمساز این دیالوگ ها را از کف خیابان جمع کرده و در دهان بازیگرانش گذاشته است و اصلا برایش مهم نبوده که شاید یک بچه کم سن و سال مخاطب فیلمش باشد.چند سکانس و دیالوگ در فیلم وجود دارد که به سخافت اثر می افزایند نگاه دنباله دار بهروز به پوتین های سرباز که تداعی کننده افکار شهوانی او نسبت به پاهای نونا کاراکتر زن فیلم است در همین سکانس یک موسیقی انقلابی هم پخش می شود، بالا رفتن بهروز از نردبان و باز دیالوگ های جنسی که با سعید رد و بدل می شود، زمانی که نونا می خواهد درون آن کیف را به سعید و بهروز نشان بدهد دیالوگ هایی می گوید که شرم آور است، راستی درون آن کیف چه چیز با ارزشی بود؟ کارکرد پلیس در فیلم چیست؟ چرا آن دو پلیس تا این حد عقب افتاده هستند؟ سکانس مسافرخانه اگر نبود چه می شد؟ مانی حقیقی در فیلم چه نقشی دارد او کیست؟ اصلا چرا باید این فیلم با این همه ضعف و حفره و علامت سوال ساخت می شد؟
دانلود فیلم چشم و گوش بسته
اساسا برای فیلمی مثل چشم و گوش بسته نمی شود تحلیل جز به جز نوشت چرا که با یک فیلم به اصطلاح کمدی فانتزی مواجه هستیم که پوشش کاراکتر زن و شهوت مردان فیلم و دیالوگ های ناشایست اولویت دارد یک فیلمفارسی کامل که فقط کاباره از آن حذف شده قطعا بعد از دیدن این فیلم تمامی نماها و سکانس هایش را فراموش خواهیم کرد اگر کسی از ما بپرسد که چشم و گوش بسته درباره چه موضوعی است واقعا نمی توانیم چیزی بگوییم چون این فیلم همانند فیلم های شبه کمدی دیگر یک هدف دارد و آن هم گول زدن مخاطب است، مواد ساخت این گونه از فیلم ها بسیار ساده است دو بازیگر چهره که پارتنر هستند استفاده از دیالوگ یا موقعیت های جنسی همراه با یک کاراکتر زن که به علت پوشش خاص همه را به شهوت رو می آورد حالا یک قصه ی کمرنگ و بی منطق هم در فیلم وجود دارد که اگر هم نباشد مهم نیست، مهم استقبال مردم از فیلم است که با انتظار بیش از حد به سالن سینما آمدند اما صدای خنده ای شنیده نمی شود اگر هم کسی بخندد به دلیل استفاده از دیالوگ های جنسی است، این خنده باید از متن و ژانر فیلم به مخاطب منتقل شود که همچین اتفاقی رخ نمی دهد چرا که بهره گیری از مصالح ژانری آنقدر ناچیز و تقلبی است که تنها دیالوگ می تواند خنده های مقطعی و کوتاه بوجود بیاورد، جالب است که فیلمساز پایان فیلمش را نقطه نمی گذارد تا اگر فیلمش به فروش خوبی دست پیدا کرد قسمت دوم آن را هم بسازد. هیچ نکته مثبتی در این اثر یافت نمی شود چرا که این فیلم ها با رویکرد بازاری ساخته می شوند در چنین آثاری هنر هیچ جایگاهی ندارد.
هزینه تولید فیلم های سینمایی روز به روز در حال افزایش است اینکه فیلمسازی مثل موتمن چگونه می تواند بجای ساخت یک فیلم هنری که تخصص خاصی در آن دارد چشم و گوش بسته بسازد واقعا تاسف برانگیز است و تاسف برای سینمای ایران که فیلمسازهای مهمش به خزعبل سازی روی آوردند، سلیقه مخاطب هم روز به روز کاهش پیدا می کند.