من زیبا هستم

او مدت زمان زیادی طی روز به ظاهر و چهره و هیکل خود فکر میکرد و برنامه بلند مدتی برای تغییر ظاهر خود در نظر داشت.

از گرفتن فلان رژیم چینی گرفته تا لیزر پوست و… . علاوه بر این مدام از دوستان و اعضای خانواده درمورد ظاهرش می پرسید و اطمینان جویی میکرد که آیا من خوشگلم؟

بارها همه آن ها به او گفته بودند بله، زیبایی، چشم های قشنگی داری، لبخندت زیباست و….

 
ایا من زیبا هستم

ولی او هیچوقت با این تعاریف دل گرم نمیشد؛ نهایتا دو سه روز دلش با آنها خوش بود ولی با دیدن یک نفر زیباتر از خود دوباره زانوی غم بغل میگرفت که من زشتم،

دیگران محض دلخوشی من می گویند زیبا هستم ولی ته دلشان نظر دیگری دارند.