تقریباً در همان زمان عده ای که در رأس آنها هانس یورگن آیزنک وام. بی شاپیرو قرار داشتند، در “مؤسسه روان پزشکی دانشگاه لندن” بر اهمیت اتخاذ رویکردی تجربی و آزمایشگاهی برای فهم و درمان بیماران تأکید کردند.

آنها استفاده از مدل های تجربی کنترل شده ای که آزمودنی واحدی داشته باشند و نیز نظریه یادگیری جدید را پیشنهاد می کردند.

سومین خاستگاه رفتار درمانی کارهایی بود که با الهام از پژوهشهای بی.اف.اسکینر روان شناس دانشگاه هاروارد انجام می شد.

دانشجویان اسکینر فناوری شرطی سازی فعال او را که در آزمایش بر روی حیوانات تدوین شده بود، در مورد مسائل بالینی انسان هم به کار بردند.

حساسیت زدایی نظام مند (سیستماتیک) رفتار درمانی

 
نظریه رفتار درمانی

حساسیت زدایی نظام مند که جوزف ولپه طراحی کرد، بر اصل رفتاری شرطی زدایی مبتنی است و عبارت است از غلبه یافتن فرد بر اضطراب غیر انطباقی ناشی از یک موقعیت یا شی  از طریق روی آوردن به آنچه از آن می ترسد؛ روی آوردنی تدریجی و در حالت روانشناختی – جسمی ایکه اضطراب را مهار می کند.

در حساسیت زدایی نظام مند بیمار نخست در تن آرامی (آرام سازی) کامل قرار می گیرد و بعد با محرکی که پاسخ اضطرابی را برمی انگیزد، مواجه می شود.

واکنش منفی یعنی اضطراب را حالت تن آرامی (آرام سازی) مهار می کند؛ فرآیندی که مهار دوجانبه خوانده می شود. بیمار و درمانگر به جای استفاده از موقعیت ها یا اشیای واقعی ترس آور باید فهرستی طبقه بندی شده یا سلسله مراتبی از صحنه های اضطراب آور مرتبط با ترس بیمار را تهیه کنند.

سپس تن آرامی (آرام سازی) آموخته شده و صحنه های اضطراب آور را باید در درمان به شکلی نظام دار با یکدیگر همراه کرد.

یا این حساب حساسیت زدایی نظام مند شامل سه مرحله است:

آموزش آرام سازی (تن آرامی)، تهیه سلسله مراتب، و حساسیت زدایی محرک.